قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

روز زندگی

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۴۷ ب.ظ

روزهاى زمستان ٩٩ را با اشک و غر و لبخند و تفکر میگذرانم 

اینترن نشده ام و نمره ی اطفالم نیامده ... 

اطفال کذایی که حداقل ٢٠ روز برایش درس خواندم ... 

غرش را به خانواده ام زدم کنار همسرم اشک اش را ریختم ، بیقرار شدم استرس کشیدم و نتیجه ...

امان از ذهن نتیجه گرای من ... 

دیروز با دکتر روانشناسی حرف میزدم ... یکی از دوستان جدیدم ... 

من میگفتم زندگی اثر است ... اثر ... من میخواهم موثر باشم ... 

خدایا خواسته ام به خودم میاید ؟ 

خواسته ام را انگشت اشاره به عمل میرساند یا مرد کهکشانیم ؟ 

نمیدانم ... 

خدایا 

ایمانم را قوی کن ... قوی تر ... نگاهم کن و در راهم یاریم کن... 

خدایا من انسانم ... اما حیف نیست وقتی انقدر فکر خوب دارم و کنار خودت ماندم متوسط و قانع باشم به اثرم ؟ 

خدایا 

کمکم کن 

یعنی میشود ؟ 

 

  • دکترک بهاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی