قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

کجایی شهریور

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۵۱ ق.ظ
 دوره ی رکود وحشتناکی رو دارم تجربه می کنم 
برای منی که سال تا سال وقت سر خاروندن نداشتم و همیشه استرس امتحان و کار و بار بوده 
بعد از اون همه ماجرای سنگین پارسال ماه رمضون 
حالا شیش ماه باید بیکاری رو تحمل کنم 
اینو که هفته ای یه روز دانشکده و بیمارستان باشمو باید تحمل کنم و بدشتنسی های پشت سر هم روزگارو بی خیال شم 
حجم تنهاییه بعد از رفتن کسی از زندگیو بی خیال شم و صبحا با مامانم از خواب بیدار شم 
مطمئنم اینم میگذره و روزایی میرسه که دلم واسه یه ساعت خواب بیشتر پرمی کشه 
واسه شبی که بی دغدغه ی فرداش در تراسو باز کنم و بشینم و به صدای بارون گوش بدم تنگ میشه 
اما مطمئنن من اونجوری خوشحال ترم تا این خونه نشینیه اجباری 
قطعا تو این مدت یه عالمه کارم کردم 
از اشپزیو قصه نویسیو خریدو کمک مامانو خوشگل کردن خونه بگیر تا همه جور فک و خیال 
اما 
دلم پرکشیده واسه دانشکده و بیمارستان 
.
.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۲/۰۹
  • ۱۳۰ نمایش
  • دکترک بهاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی