قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

تو بعد از من بهتر شدی ؟

تو عکسات اینو دیدم ، تمام این یک سال 

اما من باز دیشب خوابت رو می دیدم 

هر دفعه تو خواب ناراحت بودم و تو ام دور بودی 

اما دیشب برعکس هر دفعه بود ، دیدم که موهات ریخته ، خودت اومدی سمتم اومدی دنبالم تو اتاق ، دسبند ولو شده ی رو میزمو آویزون کردی سر جاش و برعکس همیشه نگاهم کردی و من فهمیدم که می مونی 

هنوز از دستت عصبی بودم و ناراحت اما تو دلم قند آب شد از موندنت 

رفتم که به مامان بگم افطار هستی 

و اهنگ زند وکیلی تو گوشم بود که " وایِ من اگر نیایی " و با یه حالت خوبی تو دلم میگفتم اصلا مگه میشد اون همه محبت من نادیده گرفته بشه؟

تو گفتی میرم الان میام و من بیدار شدم 

اما واقعیت چیز دیگه ای بود 

زیر لب لالایی زند وکیلی رو زمزمه کردم 

" لالا کن دختر زیبای شبنم لالا کن روی زانوی شقایق 

بخواب تا رنگ بی مهری نبینی ، تو بیداریه که تلخه حقایق ..."


  • دکترک بهاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی