الکی پلکی٢
پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ب.ظ
امروز صبح اول رفتم ناشتا ازمایش دادم
بعد رفتم کلینیک بخیه دندونم رو کشیدم
بعدش با مامانم رفتیم برای دختر خاله ی تازه به دنیا اومدم دستبند خریدیم
رفتم دانشکده تا ساعت هشت
ماجرا ام زیاد بود
مثلا یه ماشین با یه راننده ی بیشعور از پشت زد به مامان و انداختش زمین
مثلا یه دختره ی سال پایینی رو دیدم که ازم کلی سوال کرد اخرش اومدم خدافظی کنم اسممو پرسید بعد دراورد جزوه هایی که ترم یک نوشته بودمو نشونم داد ، یه قلب بزرگ دور اسمم بود و یه ایول :) اونم واسه من که همیشه لحظه اخر جزوه هارو تحویل گروه جزومون میدادم *_*
مثلا دیدن بچه ها و اسپری موی جدید
مثلا پاساژ گردی هول هولکی و نبودن مانتوی مناسب
رفتن بابا به باغچه و برگشتنش و دوباره رفتنش
و...
پ ن : من نمی دونم تبادل لینک یعنی چی
- ۹۶/۰۴/۰۸
- ۸۶ نمایش