خونمون
سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۶ ب.ظ
سلام
حال احوال
نشستم گوشه ی گوشه اتاقم و پرده قشنگمو جمع کردم و نور افتاده
خونه ی ما طبقه سومه و اسانسور نداره
قدیمی سازه و یه حالت درگاهی و در تو در داره که مامانم میگه مثل خونه ی پیرزن پیر مرداس
پس خیلی دوست داره خونمون عوض شه
حالا ساعت دوازده و نیم امروز قراره پدرم بره که یه خونه رو اگه شد و قیمت کمتر قولنامه کنه
و مامانم دل اشوبه
پدر خیلی یک کلامه و اخلاقش کمی تو معامله سخته ، مامانم خیلی خونه هرو دوست داره با اینکه کوچیکتره و وصفشو پستای قبل نوشتم
به راه دانشگاه من و سرکار پدر هم خیلی دوره
اما خوب به هر حال به نظرم این حقه مامانه
و با توجه به خاطره های منم این جابه جایی واسمون لازمه
دعا کنید درست شه و یه بار به دل مامانم شه
خلاصه نگرانم
ولی امیدوار و با اعجاب
اما
هیچ چیز اونقدر عجیب نیست وقتی چشم امیدومون به خداست
- ۹۶/۰۴/۲۰
- ۷۵ نمایش