قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

قرار سه شنبمون

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۰۱ ق.ظ
بریم سر قرار سه شنبه 
نوشتید استرس هاتون رو ؟
من نوشتم 
١. نگران نمره ی درسمم 
ج: اومد هفده و نیم مزد زحمتای من بود :)
٢. نگران اینم که دکمه ی لباسم کنده نشه 
ج: دقیقا جلو در واحد کنده شد ، برگشتم جیم ثانیه دوختمش)
٣. نگران سلامتی پدرم 
وقت دکتر داره 
ج: سرم شلوغ شد تو دانشکده یادم رفت خودم زنگ بزنم 
زنگ زد و الحمدلله بدک نبود 
٤. نگران تامین پول خونه جدید که هر روز تاخیر در دادنش ششصد هزار تومن جریمه داره 
ج : دعا کنید 
٥.نگران کاریم که سومین باره دارم انجامش میدم 
ج: گند زدم ، اما زنده امر
٦. نگران اینم که بعد بحثم با یکی از بچه ها اتفاق و طرز فکرای بدی بشه 
ج: به جهنم ، زودتر از این باید متوجه میشدم طرف رو باید بزارم کنار 
٧. نگران آینده و ازدواجمم راه درست زندگیم 
ج: گر نگهدار من انست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد 
٨. پول ندارم در حال حاضر 
ج:  بدون جواب اصلا مهم نیس واقعا برام 
٩. نگران برادرم هستم درمورد یه سری چیزا 
ج: دو ساعت وقت گذاشتم باهاش کار کردم 
هنوز نگرانم 
١٠. سلامتی خودم و جواب ازمایشا و ...
ج: تهش که چی ؟ خوب زندگی کنم حالا کم یا زیاد 


پ ن : 
معجزه کرد ، خیلی اروم ترم ، یه عالمه چیز مزخرف دیگه ام خودم حال نداشتم تایپ کنم 
امتحانش کنید خیلیاش بیخودیه 
شب به خیر...z
  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۵/۰۴
  • ۱۲۹ نمایش
  • دکترک بهاری

نظرات (۳)

منم نوشتم ولی تو وبلاگم نمیذارمش.
ولی تجربه ی خوبی بود :)
پاسخ:
امیدوارم به دردت خورده باشه الی جان :)))
قرار این بوده اینجا بنویسیم یا واسه خودمون؟
پاسخ:
من بیشتر برای اینکه حواسمون رو جمع کنیم قرار گذاشتم هر جور که بهت بیشتر می چسبه 
چه باحال...
منم انجامش میدم:)
پاسخ:
خیلی خوبه نتیجش رو اگر خواستی بهم بگو :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی