قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

.

.

دیروز دخترک همکلاسی من ورداشته با شمع و گل و پروانه عکس درست کرده فرستاده برات 

که ببین هدیه ای که دادی چه و چه 

بعد پیام داده به من که به نظرت خیالات برش نداره ؟ 

نوشتم نمی دونم 

برات فرستاده 

اولش حرصم درومد ولی الان که فکر می کنم می بینم بیخود حرص خوردم 

هرکسی حق هر کاری رو داره 

مثل تو که حق انتخاب داری 

مثل من که حق دوست داشتنت رو دارم 

این تویی که می تونی ببینی یا نبینی بالاخره که چی 

هرچقدرم که برای من سخت و تلخ باشه این مسائل 

نمی دونم عقلت می رسه که طرف داره مختو می زنه ؟ 

چمی دونم 

مامان دیشب اومده حرف بزنه باهام 

می گه دلخور و ناراحت نباش 

بیخیال باش 

هستم 

هر چقدرم سخت ولی هستم 

مقاومتی ندارم 

خدا هست دیگه 

نمی دونم راجع به من چی فکر کرده 

اره شاید دستم نلرزه شاید یهو نزنم زیر گریه شاید صدام درنیاد 

اما ضعیفما آخدا 

وایسادم اینجا دارم یادمیگیرم زندگیو 

اگه کنار تو باشه قشنگترو و بهتره 

اما 

من هستم و امسال سال منه 


  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۶/۱۰/۰۸
  • ۱۳۶ نمایش
  • دکترک بهاری

نظرات (۱)

واقعا این قول عملی میشه؟؟؟
پاسخ:
اره با شاادی زیاد با اومدن و موندن آدما چرا که نه ❤️اصلا اینجوری همه چی درست تر میره جلو 
نفس عمییییق سعی می کنم بکشم امتحان کن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی