قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

١. زندگی خود را دوباره بیافرینید ترجمه دکتر حمید پور 

ژانر : روانشناسی / جفری یانگ 

چاپ بیستم تیراژ ١١٠٠ انتشارات ارجمند 

بها: ٧٠٠٠٠ تومان 

 

از یازده تله ی روانی انسان ها صحبت میشود 

اختلالات ذهنی که انسان را از زندگی سالم روحی باز میدارد اما به حد بیماری های روانپزشکی نرسیده و صرفا کیفیت و نوع زندگی را دستخوش تغییرات کوچک و بزرگ میکند 

نت برداشتم و چند تله را خواندم 

اگر یک جمله بخواهم بگویم این است : افراد ممکن است در شروع مشکلات خود نقشی نداشته باشند اما در تداوم آن در خود و کودکانشان موثرند و هرکس طرح واره ی خود را مانند ویندوز خود با عملکردها و انتخاب هایش بالا می آورد هرچند طرح واره سلامت نباشد ... 

 

٢و ٣. کتاب های صوتی انگیزشی هدف و اثر مرکب که از توضیح بیشتر خودداری می کنم 

نوت برداری شان را در دفتریادداشت سال ١٣٩٩ نوشته ام 

 

٤. برای تاریخ میگویم خاطرات محسن رفیق دوست جلد یک ١٣٥٧-١٣٦٨

ژانر : سیاسی / پرسش و پاسخ 

چاپ پنجم  ١٢٥٠ نسخه انتشارات سوره مهر

بها : ٥٠٠٠٠ تومان 

قضاوت راجع به هر اسمی که در دوران سیاست معاصر شنیده اید یا نشنیده اید 

این آدم بد است یا خوب است 

از رفیق دوست به علت شباهت به ستاره ام، متنفر شدم ... 

رد شدن از کنار سوالات اساسی ... 

 

٥. عطر سنبل عطر کاج 

نه اسم انتشارات نه تیراژ و نسخه و هیچ نداشت 

کپی ناشیانه شده بود و در انقلاب دست به دست میشد و چاپش متوقف شده بود ... 

ژانر طنز و کمیک 

مفرح و اغراق آمیز 

 

٦. بهترین شکل ممکن مصطفی مستور

چاپ چهاردهم ٢٠٠٠ نسخه 

ژانر : داستانی / داستان کوتاه 

بها : ١٤٥٠٠ 

مجموعه شش داستان با نام شش شهر 

داستان ها در ادامه قلم مصطفی مستور بود ، گنگ پیچیده یا عجیب که میتوان تمام صفات را با بار مثبت یا منفی 

تلقی کرد - بنا به سلیقه -

داستان بندر انزلی زیبا و از نظر من اوج کتاب بود 

ورود راوی و نویسنده در ابتدا انتها و میان داستان با فونت متفاوت و اعتنا در عین بی اعتناییش به خواننده جالب و متفاوت و حرص دربیار و همراه با قضاوت بود 

 

علی الحساب ، در پناه خدا دریافت

  • دکترک بهاری

نگاه کردم دیدم قصه ها و نغمه ها از ٩٥ به روز نشده ... 

بی دلیل و صرفا به جهت استغنای خاطرات نویسنده ، اینجا می نویسم - سنه ی یک هزار و سیصد و نود و نه 

قرنطینه خانگی بودیم و دنبال کارهای عروسی ... 

در همان حال کتاب ٤٠ نامه کوتاه به همسرم را خواندم ... نادر خان ابراهیمی

از لذتش مسحور شدم و بخشی را در اینجا می آورم که با حال آن لحظه ام ، مطابق بوده است 

بانوی بزرگوار من!

چرا قضاوتھای دیگران در باب رفتار، کردار، و گفتار ما، تو را تا این حد مضطرب و افسرده می کند؟

چرا دائماً نگرانی که مبادا از ما عملی سر بزند که داوری منفی دیگران را از پی بیاورد؟

که گھگاه این قدر تو را آسیمه سر و دلگیر می کنند ، چه کسانی ھستند؟ « دیگران » راستی این

آیا ایشان را به درستی می شناسی و به دادخواھی و سلامت روح ایشان ، ایمان داری؟

تو، عیب این است، که از دشنام کسانی می ترسی که نان از قِبَل تھدید و باج خواھی و ھرزه دھانی خویش

می خورند - و سیه روزگارانند، به ناگزیر...

عجیب است که تو دلت می خواھد نه فقط روشنفکران و مردم عادی، بل شبه روشنفکران و شبه آدمھا نیز ما و

زندگی ما را تحسین کنند و بر آن ھیچ زخم و ضربه ای نزنند...

عزیز من!

یادت باشد، اضطراب تو، ھمه ی چیزی ست که تنگ نظران ، آرزومند آنند. آنھا چیزی جز این نمی خواھند که

ظل کینه و نفرت شان بر دیوار کوتاه کلبه ی روشن ما بیفتد و رنگ ھمه چیز را مختصری کدر کند.

رھایشان کن عزیز من، به خدا بسپارشان، و به طبیعت...

تو خوب می دانی که اضطراب و دل نگرانی ات چگونه لرزشی به زانوان من می اندازد، و چگونه مرا از درافتادن با

ھر آنچه که من و تو ، ھر دو نادرستش می دانیم ، باز می دارد.

بانوی من!

دمی به یاد آن دلاوران خط شکنی باش که در برابر خود، رو در روی خود، فقط چند قدم جلوتر ، بدکینه ترین

دشمنان را دارند. آیا آنھا حق است که از قضاوت دشمنان خود بترسند؟ 

 بگو:ما تا زمانی که می کوشیم خود را خالصانه و عادلانه قضاوت کنیم، از قضاوت دیگران نخواھیم ترسید و نخواهیم رنجید... 

 

بدون هر نوع گزافه گویی ... 

  • دکترک بهاری