قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

پاییز شد 

شجریان رفت 

روزها و شب ها برام تکرار شد و حالا باز این منم با دلی آشفته ... 

آشفته از دست دادن گروهک خودم که جان کندم برایش ... 

در محیط که راه میروم سلامم را پاسخی نیست ... 

باید بگذارم و بگذرم ... 

الان مشکل چیست ؟ اینکه عده ای دوستت ندارند ؟ خب ... بگذار نداشته باشند 

باید بتوانی هضمش کنی و به آن فکر نکنی ... 

همه چیز درست میشود 

مهربانی دوباره باز میگردد و قدر شناسی در چشم ها برایت  برق میزند ... 

تحمل کن 

تاب بیاور این روزهای سخت را ... 

باز میشود و تو را فرا میخواند 

الان موعد صبر توست ... 

صبری که زیباست ... 

صبر کن تا زمان دوباره معادلات ذهنی را تغییر دهد 

و اینبار 

سربلند خارج شو و بدون حسرت 

همه چیز درست میشود عزیز من ... 

بهتر از حد تصورت ... 

  • دکترک بهاری