قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

زنى آخر شب ها می نویسد...

قصه های دکترک بهاری

برآنم که باشم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

تاتا قیرّان گلیب

۱۵
ارديبهشت

امروز و این روزها عجیب است 

خیلی عجیب 

پنج شنبه ی آینده مهم ترین امتحان زندگیم را دارم 

سرنوشت ساز و تعیین کننده ... حتی مهم تر از کنکور چرا که من دیگر ١٨ ساله نیستم و آنقدر ها فرصت ندارم 

امتحان دستیاری ... 

مهمان های ناخوانده به خانه مان هجوم اورده بودند که با پیچیدگی بسیار بندگان خدا رفع حضور کردند 

اقای دکترم مریض شده بود و حالش اصلا خوب نبود 

پسرم و دلیل لطف خدا به من این روزها در خانه ای پر مورچه است و نگرانی ام یکی دوتا نیست 

نرس امروز اورژانس سرخک گرفت دوحالی که از صبح من با او بودم ... 

خدای من 

میدانم یکجای خوبی ایستادی و این روزها را نظاره میکنی ... 

کمک حالم باش 

دوستم بدار که من پر از خطا بنده کوچک و لوس خودت هستم 

راستی نوت های سال ٩٦ را میدیدم 

 

رشد کردم ... اری کمی بزرگ شده ام ... کمک کن تربیتم کن و رب مهربانم باش

 تا عزیز خلق و بزرگ عالم شوم ... 

مهم ترین درس این روزهایم این است ؛ 

گاهی ما چیزی در دیگران میبینیم که بابتش عصبی میشویم و حرص میخوریم ... 

خوب خودمان را بجوریم ... شاید ان خصلت در خود ما حضور دارد !

 

افوضوا امری الی الله ... 

خدایا 

نزار حیف شم ... 

  • دکترک بهاری